156- یکشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۳
خاك بر سر آنان كه به بهای( كشتار بي گناهان) ادعای قدرتمندی سياسي دارند
و..... خاك برسر كسانيكه تنور قتل و كشتار و هجوم و ويراني را زير عنوان ( مبارزه با تروريسم) نمي گذارند (سرد) شود!
،، شارون ،، ها و ،، عرفات ،، ها - آن يهودي افراطي و خرافي ، و آن مغز شسته هاي فكري به اصطلاح مسلمان ، كه عمري است به كاسه و كوزه هم ميزنند و مي كشند و ويران ميكنند - كدامشان حرف حساب زده اند؟؟!!..
يك نگاه سر انگشتي به قضاياي همين خاور ميانه خودمان بياندازيد.چه جنايت ها كه مدعيان رهبري مرتكب نشدند و چه فجايع خونباري كه از بركت وجود منحوس و مزور آنها بر مردم نرفت و چه سالهاي غمگين و چه ماتمكده هائي را ( بدون وقفه) براي زنان بي پناه و كودكان بي گناه.. بوجود نياوردند؟؟.
يك درمانده فكري را - يك قلدر بي اصل و نسب را- يك مشت فرومايه بي رحم و شفقت را- يك گروه نابينا و فسيل شده و پوسيده فكري متعلق به 8-7 قرن پيش را - آوردند و بنام رهبر مذهبي و شخصيت نظامي و رئيس جمهور مادام العمر و طلبه و طالباني و......قائم بر سرنوشت مردم كردند و پيدا و پنهان بساط خيمه شب بازي گستردند و ملت ها را بر عليه هم- برادران و هم كيشان را دشمن هم و ملت هاي محروم و وا مانده را زير شلاق ستم و رنج و توهين و تحقير گرفتند... و آنچنان كردند كه ساليان متمادي است شاهد آثار و احوال آن هستيم...
يك روز يك وقيح و آدم کش <صدام> را بال و پر دادند تا به ميهن ما كه به بهانه انقلاب، سخت درد مي كشيد حمله كند وگلهاي اميد و آرزو هايمان را پرپر و خانه و زندگي مان را به ويرانه تبديل نمايد و يك روز ديگر (همانها) آمدند و وقيح مورد نظر را كه از مردانگي و مروت ، تنها سبيلش را داشت توي سوراخ موش كردند و بعد ....
يك روز در رسانه هايشان نوشتند كه انگار ( مسيح ثاني)!! ظهور كرده و آمده است تا ملتي را از ( ادامه يك زندگي متعادل!) محروم سازد و به دوران اسارت فكري و روزگار ننگين ماضي بر گرداند- و بعد..... گفتند تا از ديوار سفارت بالا بروند و شعار (مرگ بر شيطان بزرگ ) بدهند و جيره خواران شان كه سخت بدنبال سوء استفاده هاي كلان از فرصت بدست آمده بودند در بوق و كرنا( جار بزنند كه شيطان بزرگ هيچ غلطي نميتواند بكند) و آنوقت همه جز ( خواجه شيراز) دريابند كه همه اين حرف ها و شعار ها براي فريب مردم و براي بوجود آوردن جامعه اي فلاكت زده و در سراشيب سقوط انداختن مردمي است كه فريب ( ريش و عمامه و عبا) خوردند و خامي شان اجازه وامكان نمي داد كه بدانند دريوزگان قدرت جهاني. با بر پائي عناصر و عوامل سركوب و خود فروختگان مجبور ، صحنه گردانان جوامعي هستند كه در آن نقش مردم همواره بهيچ گرفته شده است......
تاريخ شاهد اين ادعاي من هست كه آدمي بخلاف ادعايش نه تنها به دوران تمدن و تكامل فكري نرسيده است - بلكه همچنان همپا و در برخي از جهات عقب تر از پيشينيان رفتار ميكند ...
ديروز جنگ طلبان با شمشير گردن مي زدندو امروز- كمترين اش، موشك هائي است كه بر سر زن و بچه مظلوم ريخته ميشود و بيشترين اش فراهم كردن شرايطي هست كه صلح و دوستي و مودت و همزيستي را در سطح جهان ، از مردم سلب كرده اند....
خاك بر سر آنان كه به بهای( كشتار بي گناهان) ادعای قدرتمندی سياسي دارند
و..... خاك برسر كسانيكه تنور قتل و كشتار و هجوم و ويراني را زير عنوان ( مبارزه با تروريسم) نمي گذارند (سرد) شود!
،، شارون ،، ها و ،، عرفات ،، ها - آن يهودي افراطي و خرافي ، و آن مغز شسته هاي فكري به اصطلاح مسلمان ، كه عمري است به كاسه و كوزه هم ميزنند و مي كشند و ويران ميكنند - كدامشان حرف حساب زده اند؟؟!!..
يك نگاه سر انگشتي به قضاياي همين خاور ميانه خودمان بياندازيد.چه جنايت ها كه مدعيان رهبري مرتكب نشدند و چه فجايع خونباري كه از بركت وجود منحوس و مزور آنها بر مردم نرفت و چه سالهاي غمگين و چه ماتمكده هائي را ( بدون وقفه) براي زنان بي پناه و كودكان بي گناه.. بوجود نياوردند؟؟.
يك درمانده فكري را - يك قلدر بي اصل و نسب را- يك مشت فرومايه بي رحم و شفقت را- يك گروه نابينا و فسيل شده و پوسيده فكري متعلق به 8-7 قرن پيش را - آوردند و بنام رهبر مذهبي و شخصيت نظامي و رئيس جمهور مادام العمر و طلبه و طالباني و......قائم بر سرنوشت مردم كردند و پيدا و پنهان بساط خيمه شب بازي گستردند و ملت ها را بر عليه هم- برادران و هم كيشان را دشمن هم و ملت هاي محروم و وا مانده را زير شلاق ستم و رنج و توهين و تحقير گرفتند... و آنچنان كردند كه ساليان متمادي است شاهد آثار و احوال آن هستيم...
يك روز يك وقيح و آدم کش <صدام> را بال و پر دادند تا به ميهن ما كه به بهانه انقلاب، سخت درد مي كشيد حمله كند وگلهاي اميد و آرزو هايمان را پرپر و خانه و زندگي مان را به ويرانه تبديل نمايد و يك روز ديگر (همانها) آمدند و وقيح مورد نظر را كه از مردانگي و مروت ، تنها سبيلش را داشت توي سوراخ موش كردند و بعد ....
يك روز در رسانه هايشان نوشتند كه انگار ( مسيح ثاني)!! ظهور كرده و آمده است تا ملتي را از ( ادامه يك زندگي متعادل!) محروم سازد و به دوران اسارت فكري و روزگار ننگين ماضي بر گرداند- و بعد..... گفتند تا از ديوار سفارت بالا بروند و شعار (مرگ بر شيطان بزرگ ) بدهند و جيره خواران شان كه سخت بدنبال سوء استفاده هاي كلان از فرصت بدست آمده بودند در بوق و كرنا( جار بزنند كه شيطان بزرگ هيچ غلطي نميتواند بكند) و آنوقت همه جز ( خواجه شيراز) دريابند كه همه اين حرف ها و شعار ها براي فريب مردم و براي بوجود آوردن جامعه اي فلاكت زده و در سراشيب سقوط انداختن مردمي است كه فريب ( ريش و عمامه و عبا) خوردند و خامي شان اجازه وامكان نمي داد كه بدانند دريوزگان قدرت جهاني. با بر پائي عناصر و عوامل سركوب و خود فروختگان مجبور ، صحنه گردانان جوامعي هستند كه در آن نقش مردم همواره بهيچ گرفته شده است......
تاريخ شاهد اين ادعاي من هست كه آدمي بخلاف ادعايش نه تنها به دوران تمدن و تكامل فكري نرسيده است - بلكه همچنان همپا و در برخي از جهات عقب تر از پيشينيان رفتار ميكند ...
ديروز جنگ طلبان با شمشير گردن مي زدندو امروز- كمترين اش، موشك هائي است كه بر سر زن و بچه مظلوم ريخته ميشود و بيشترين اش فراهم كردن شرايطي هست كه صلح و دوستي و مودت و همزيستي را در سطح جهان ، از مردم سلب كرده اند....