157- سهشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۳
بهار آمد كه تا گل باز گردد
سرود زندگي آغاز گردد
بهار آمد كه تا دل كام گيرد
ز درد و غصه ها فرجام گيرد
بهار آمد كه آرايد جهان را
صفا بخشد دل آزادگان را
دريغ از ما كه بي برگ و بهاريم
به غربت در خزان روزگاريم
همه دور از وطن ، يك كوه درديم
به سينه ، غصه ها انبار كرديم
چو مرغي در قفس ، رنجور و پيريم
دراين (زندان آزادي) ، اسيريم !
اسير بازي ، بازيگرانيم
گهي در دست اين ، گه دست آنيم
پر از احساس ، اما ، ساده هستيم
چه نيكو مردم ، افتاده هستيم !
صفاي آدميت ، در جهانيم
خراب اين دل ، آتش فشانيم
كنون در فصل گل ، بي برگ و باريم
بهار است و من و تو ، بي بهاريم
بهاري خوشتر از ايران من نيست
گلي خوشبو تر از ، خاك وطن نيست
فرخ. بهار سال 1366
بهار آمد كه تا گل باز گردد
سرود زندگي آغاز گردد
بهار آمد كه تا دل كام گيرد
ز درد و غصه ها فرجام گيرد
بهار آمد كه آرايد جهان را
صفا بخشد دل آزادگان را
دريغ از ما كه بي برگ و بهاريم
به غربت در خزان روزگاريم
همه دور از وطن ، يك كوه درديم
به سينه ، غصه ها انبار كرديم
چو مرغي در قفس ، رنجور و پيريم
دراين (زندان آزادي) ، اسيريم !
اسير بازي ، بازيگرانيم
گهي در دست اين ، گه دست آنيم
پر از احساس ، اما ، ساده هستيم
چه نيكو مردم ، افتاده هستيم !
صفاي آدميت ، در جهانيم
خراب اين دل ، آتش فشانيم
كنون در فصل گل ، بي برگ و باريم
بهار است و من و تو ، بي بهاريم
بهاري خوشتر از ايران من نيست
گلي خوشبو تر از ، خاك وطن نيست
فرخ. بهار سال 1366