درباره ی " شاه " < فقید >.
هنگامی که شاه در سفری بیبازگشت ایران را ترک کرد، کشوری را به< آخوندها > تحویل داد که درآمد سرانهای به اندازه ترکیه و کره جنوبی داشت و به سرعت در مسیر پیشرفت بود؛ از قدرتمندترین ارتش منطقه بهره میبرد؛ متحدی قابل اتکا برای غرب و آمریکا بود؛ پاسپورتش اعتبار داشت؛ زنان در آن آزاد بودند و…
هنگامی که شاه در سفری بیبازگشت ایران را ترک کرد، کشوری را به< آخوندها > تحویل داد که درآمد سرانهای به اندازه ترکیه و کره جنوبی داشت و به سرعت در مسیر پیشرفت بود؛ از قدرتمندترین ارتش منطقه بهره میبرد؛ متحدی قابل اتکا برای غرب و آمریکا بود؛ پاسپورتش اعتبار داشت؛ زنان در آن آزاد بودند و…
مخالفانش او را متهم میکردند که پول مملکت را خرج تسلیحات بیمصرف میکند تا اربابانش در آمریکا را راضی کند!، وقتی کوتاه مدتی پس از به قدرت رسیدن < آخوند > ها در ایران، صدام حسین به ایران هجوم برد، همان تسلیحات بود که به داد <آنها>رسید.
< آخوند ها > البته هیچوقت از فضیلت تشکر کردن برخوردار نبودهاند و همچنان در کتابهای درسی تکرار میکنند که شاه پول مملکت را خرج خرید تسلیحات بیمصرف میکرد!!.
مخالفینش در حالیکه پاسپورت ایرانی در جیب به سادگی به هر جای دنیا که میخواستند میرفتند، مدعی بودند حکومت شاه باعث خفت ایرانیان در چشم جهان شده است!، تحت حکومت مخالفینش<امروز> پاسپورت ایرانی از بیاعتبارترین پاسپورتها در جهان است، ایرانیان برای رفتن به هر جای دنیا باید با زحمت فراوان ویزا بگیرند و ایرانی بودن اساسا مترادف با مشکوک بودن است. روزگاری از شدت عصبانیت گفته بود هر کس ناراحت است پاسپورتش را بگیرد دستش و از مملکت برود، این گفته بر بسیاری گران آمد، طنز تلخ ماجرا این است که این روزها همه میخواهند از ایران تحت حاکمیت روحانیون مخالف شاه در بروند اما با پاسپورت ایرانی، کشورها به سختی و دشواری، ایرانیها را راه میدهند.
تبرئهاش در محکمه تاریخ تنها توسط مردم عادی صورت نپذیرفته؛ حتی در مطبوعات و کتابهایی که در داخل ایران چاپ میشود طنین تبرئه او بلند و بلندتر میشود.
مخالفینش در حالیکه پاسپورت ایرانی در جیب به سادگی به هر جای دنیا که میخواستند میرفتند، مدعی بودند حکومت شاه باعث خفت ایرانیان در چشم جهان شده است!، تحت حکومت مخالفینش<امروز> پاسپورت ایرانی از بیاعتبارترین پاسپورتها در جهان است، ایرانیان برای رفتن به هر جای دنیا باید با زحمت فراوان ویزا بگیرند و ایرانی بودن اساسا مترادف با مشکوک بودن است. روزگاری از شدت عصبانیت گفته بود هر کس ناراحت است پاسپورتش را بگیرد دستش و از مملکت برود، این گفته بر بسیاری گران آمد، طنز تلخ ماجرا این است که این روزها همه میخواهند از ایران تحت حاکمیت روحانیون مخالف شاه در بروند اما با پاسپورت ایرانی، کشورها به سختی و دشواری، ایرانیها را راه میدهند.
تبرئهاش در محکمه تاریخ تنها توسط مردم عادی صورت نپذیرفته؛ حتی در مطبوعات و کتابهایی که در داخل ایران چاپ میشود طنین تبرئه او بلند و بلندتر میشود.
وقتی به پدرش، رضا شاه <فقید> بنیانگذار ایران مدرن میرسیم، رودربایستی با امام و نظام مقدس!! کمتر میشود و مردی که روزگاری منفورترین قلمداد میشد با صدای بلند مورد ستایش قرار میگیرد
سه دهه پس از سرنگونی شاه و در مقایسه با عصر < رژیم > اسلامی و < آخوند> های حاکم، زمان شاه برای برخی همچون بهشت برین و خود او چون فرشته به نظر میآید.
از تولید موشکهای دوربرد و تبدیل کردن ایران به پدرخوانده دست و دلباز عمده جنبشهای تروریستی در سرتاسر دنیا که بگذریم، <رژیم> اسلامی تقریبا در هیچ عرصهای دستاورد چشمگیری نداشته است. وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در عصر شاه بیگمان درخشانترین دوران تاریخ معاصر ایران است: رشد اقتصادی بالا، رفاه مناسب، باسواد شدن جمعیت، ساخته شدن زیرساختها، آزادیهای اجتماعی خصوصا برای جوانان و زنان و…
سه دهه پس از سرنگونی شاه و در مقایسه با عصر < رژیم > اسلامی و < آخوند> های حاکم، زمان شاه برای برخی همچون بهشت برین و خود او چون فرشته به نظر میآید.
از تولید موشکهای دوربرد و تبدیل کردن ایران به پدرخوانده دست و دلباز عمده جنبشهای تروریستی در سرتاسر دنیا که بگذریم، <رژیم> اسلامی تقریبا در هیچ عرصهای دستاورد چشمگیری نداشته است. وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در عصر شاه بیگمان درخشانترین دوران تاریخ معاصر ایران است: رشد اقتصادی بالا، رفاه مناسب، باسواد شدن جمعیت، ساخته شدن زیرساختها، آزادیهای اجتماعی خصوصا برای جوانان و زنان و…
در مقابل اما هر چه از حکومتش گذشت اعتقادش به خودش و دانشش روزبهروز بیشتر میشد ...اوج گرفتن قیمت نفت در دهه هفتاد همچون بنزینی بود بر آتش خود بزرگبینی و همان هم کارش را ساخت.
وقتی کارتر به قدرت رسید در ضعیفترین موضعش بود و تحت فشار کارتر به مخالفین میدان داد. ترکیب بحران اقتصادی و آزادیهای سیاسی به زمینش زد. برخی ضعفش در آستانه انقلاب را به حساب بیماریاش میگذارند. شاه اما در ۳۲ و ۴۲ هم علم و زاهدی و دیگران به دادش رسیدند! والا او توان ایستادن نداشت!!.
در سالهای آخر حکومتش وقتی به افراد جسور که بتوانند بحران را کنترل کنند نیازمند شد کسی را نیافت و تسلیم سرنوشت تلخش شد.< نقش غارتگران بین المل و زمینه سازی های آ نان درشکل گیری و سقوط حکومتش ، جای تردید باقی نگذاشته است>
اگر بخواهیم بر اساس روندی که حکومت شاه در حال طی کردن بود و اتفاقاتی که پس از او افتاد دست به تحلیل بزنیم میتوان گفت اگر انقلاب نمیشد شاه که سرطان داشت پس از چند سال فوت میکرد و فرزندش به جای او بر تخت مینشست، با رشد طبقه متوسط، توسعه اقتصادی کشور، فروپاشی اتحاد شوروی و همزمان با موج گذار به دموکراسی، ایران نیز به یک پادشاهی مشروطه با دموکراسی پارلمانی بدل میشد که پادشاهیاش کمرنگتر و دموکراسی و پارلمانش پررنگتر میشدند. به احتمال زیاد ایران اکنون کشوری بالنسبه توسعه یافته با مردمانی بالنسبه مرفه میبود.
اگر بخواهیم بر اساس روندی که حکومت شاه در حال طی کردن بود و اتفاقاتی که پس از او افتاد دست به تحلیل بزنیم میتوان گفت اگر انقلاب نمیشد شاه که سرطان داشت پس از چند سال فوت میکرد و فرزندش به جای او بر تخت مینشست، با رشد طبقه متوسط، توسعه اقتصادی کشور، فروپاشی اتحاد شوروی و همزمان با موج گذار به دموکراسی، ایران نیز به یک پادشاهی مشروطه با دموکراسی پارلمانی بدل میشد که پادشاهیاش کمرنگتر و دموکراسی و پارلمانش پررنگتر میشدند. به احتمال زیاد ایران اکنون کشوری بالنسبه توسعه یافته با مردمانی بالنسبه مرفه میبود.
پهلوی، میان پرده ای بود خوش آب و رنگ میان عقب ماندگی قاجار و ارتجاع < رژیم > اســـلامی، طبیعتا به مذاق < دور هم نشینان کنفرانش معروف گوادو لوب > و نیزعقب مانده مرتجع خوش نیامد و در اولین فرصت کارش را ساختند. ایرانیان وقتی به تاریخ معاصرشان مینگرند متوجه اشتباهات بسیاری میشوند، مهمترین آن اشتباهات اما انقلاب ۱۳۵۷ است.
khodnevis
* آنچه در< پرانتز > ها آمده است، مربوط به مقاله نیست*
______________________________________________