272- سهشنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
گفتگو هاي قهوه خانه اي ؟!.
در وب سايت شخصي (احمدي نژاد) در باره ايجاد رابطه با ايالات متحده آمده است كه:
" آمريکا قطع روابط را به ايران تحميل کرد! و اکنون نيز می خواهد برقراری آن را تحميل کند!. جمهوری! اسلامی ايران از برقراری روابط با آمريکا هيچ باکی ندارد اما بايد سود و زيان چنين تصميمی و همچنين چگونگی آن به دقت مورد مطالعه قرار گيرد تا استقلال! و عزت! و شرف ملت ايران آسيب نبيند!!..
و......اما ... " برگي از تاريخ ايران؟ "
"از سال 1975 يعني زماني كه هنوز جمهوري خواهان در واشنگتن در قدرت بودند جهت گيري هاي رسمي بسيار خصمانه اي عليه ايران و (شاه) - بر هم انباشته ميشد.
با آمدن {جيمي كارتر} و با وجود بياناتش در سي ويك دسامبر 1977 اين دشمني به بالاترين ميزان رسيد و واشنگتن وارد عمل شد.
شاه هيچ توجهي با اين ها نداشت !....{جمشيد قريب} سفير ايران بيشتر دوره كار ديپلماتيك خود را در تركيه گذرانده و تا هنگام بازنشستگي فرستاده ي ايران در آن كشور بود....
در تابستان سال 1978 كه {قريب} تعطيلات تابستاني خود را درتركيه كشوري كه خوب مي شناخت و دوستان نزديك بسياري در آن داشت مي گذراند . دو تن از مهم ترين مقامات دولتي تركيه به وي گفتند بر اساس اطلاعاتي كه دارند واشنگتن سر گرم آماده كردن {ضربه} اي در ايران است كه چند تن از مراجع ديني در آن دخالت دارند.
آنان از جمشيد قريب خواستند اين موضوع را به شاه بگويد و تاكيد كند كه او بايد مراقب آمريكا باشد.
تركيه لائيك بيم از آن داشت كه نظامي با ماهيت دينـي در ايران پا گيرد .
اين پيام بسيار مهمي بود و از بالاترين سطح دولت تركيه ميرسيد.
آقاي {قريب} پس از بازگشت به تهران و با مشاهده نخستين نشانه هاي (انقلاب!) به اصطلاح اسلامي در ايران خواستار ملاقات با شاه شد- اما او سفيري باز نشسته بود و اندكي معطل اش كردند.
مرحوم (هويدا) وزير دربار از او دليل تقاضاي ديدارش را پرسيده بود و جواب گرفته بود كه " پيام محرمانه دارم كه ميخواهم شخصا به اعليحضرت بدهم.
هويدا پيشنهاد كرده بود كه واسطه باشد ! - {قريب} رد كرده و بالاخره پس از چند روز توانست بار يابد .
شاه را كه ديد پيام را با همه ي جزئيات آن و طبيعتا با تاكيد بر نام مخاطبان خود به او داد - شاه عصبي از او مي پرسد چه كسي در آنكارا در جريان اين حرف ها گذاشته شده است؟... و قريب پاسخ ميدهد - نه در آنكارا كه در اينجا وزير دربار از من پرسيد اما چيزي نگفتم.... اما بي آنكه وارد جزئيات شوم اشاراتي به نهاوندي و به دامادم دكتر ( شيرواني) كرده ام.
و شاه با لحني باز دارنده پاسخ ميدهد اين سخنان را براي هميشه فراموش كنيد و به آنها نيز بگوئيد فراموش كنند.. اين ها گفتگو هاي قهوه خانه اي است.
آخرين روزها - نهاوندي
گفتگو هاي قهوه خانه اي ؟!.
در وب سايت شخصي (احمدي نژاد) در باره ايجاد رابطه با ايالات متحده آمده است كه:
" آمريکا قطع روابط را به ايران تحميل کرد! و اکنون نيز می خواهد برقراری آن را تحميل کند!. جمهوری! اسلامی ايران از برقراری روابط با آمريکا هيچ باکی ندارد اما بايد سود و زيان چنين تصميمی و همچنين چگونگی آن به دقت مورد مطالعه قرار گيرد تا استقلال! و عزت! و شرف ملت ايران آسيب نبيند!!..
و......اما ... " برگي از تاريخ ايران؟ "
"از سال 1975 يعني زماني كه هنوز جمهوري خواهان در واشنگتن در قدرت بودند جهت گيري هاي رسمي بسيار خصمانه اي عليه ايران و (شاه) - بر هم انباشته ميشد.
با آمدن {جيمي كارتر} و با وجود بياناتش در سي ويك دسامبر 1977 اين دشمني به بالاترين ميزان رسيد و واشنگتن وارد عمل شد.
شاه هيچ توجهي با اين ها نداشت !....{جمشيد قريب} سفير ايران بيشتر دوره كار ديپلماتيك خود را در تركيه گذرانده و تا هنگام بازنشستگي فرستاده ي ايران در آن كشور بود....
در تابستان سال 1978 كه {قريب} تعطيلات تابستاني خود را درتركيه كشوري كه خوب مي شناخت و دوستان نزديك بسياري در آن داشت مي گذراند . دو تن از مهم ترين مقامات دولتي تركيه به وي گفتند بر اساس اطلاعاتي كه دارند واشنگتن سر گرم آماده كردن {ضربه} اي در ايران است كه چند تن از مراجع ديني در آن دخالت دارند.
آنان از جمشيد قريب خواستند اين موضوع را به شاه بگويد و تاكيد كند كه او بايد مراقب آمريكا باشد.
تركيه لائيك بيم از آن داشت كه نظامي با ماهيت دينـي در ايران پا گيرد .
اين پيام بسيار مهمي بود و از بالاترين سطح دولت تركيه ميرسيد.
آقاي {قريب} پس از بازگشت به تهران و با مشاهده نخستين نشانه هاي (انقلاب!) به اصطلاح اسلامي در ايران خواستار ملاقات با شاه شد- اما او سفيري باز نشسته بود و اندكي معطل اش كردند.
مرحوم (هويدا) وزير دربار از او دليل تقاضاي ديدارش را پرسيده بود و جواب گرفته بود كه " پيام محرمانه دارم كه ميخواهم شخصا به اعليحضرت بدهم.
هويدا پيشنهاد كرده بود كه واسطه باشد ! - {قريب} رد كرده و بالاخره پس از چند روز توانست بار يابد .
شاه را كه ديد پيام را با همه ي جزئيات آن و طبيعتا با تاكيد بر نام مخاطبان خود به او داد - شاه عصبي از او مي پرسد چه كسي در آنكارا در جريان اين حرف ها گذاشته شده است؟... و قريب پاسخ ميدهد - نه در آنكارا كه در اينجا وزير دربار از من پرسيد اما چيزي نگفتم.... اما بي آنكه وارد جزئيات شوم اشاراتي به نهاوندي و به دامادم دكتر ( شيرواني) كرده ام.
و شاه با لحني باز دارنده پاسخ ميدهد اين سخنان را براي هميشه فراموش كنيد و به آنها نيز بگوئيد فراموش كنند.. اين ها گفتگو هاي قهوه خانه اي است.
آخرين روزها - نهاوندي