وضع از چه قرار است.
...... در یک اغذیه فروشی کوچک در تهران منتظر آماده شدن غذایم هستم و تلویزیون در حال پخش مصاحبهی مردمی است که در مدح پرچم و در مزمت سوزاندن آن سخن میگویند،.
...... در یک اغذیه فروشی کوچک در تهران منتظر آماده شدن غذایم هستم و تلویزیون در حال پخش مصاحبهی مردمی است که در مدح پرچم و در مزمت سوزاندن آن سخن میگویند،.
جوانی که کنارم نشسته با خشم لقمه اش را فرو میدهد و میگوید:
“به عملیهای توی خیابون ده هزار تومن بده جنازه باباشونم آتیش میزنن، معلوم نیست این یارو کی بوده و از کجا اومده و این پرچم رو آتیش زده که اینا بکنندش < پیرهن > عثمان،.
مردم عادی اگر اعتراض دارن باید مجوز بگیرن و کتک بخورن ولی دستمال به دستای اینا هر وقت دوست دارن بیان تو خیابون، مجوزم نمیخوان.”
واقعیت این است که هیچ کدام از این نمایشهای ناشیانه، چه در عرصهی رسانهای و چه قدرت نمایی پوشالی در سطح خیابان، نمیتواند ترس < رژیم > از مردم ناراضی را بپوشاند.
هیچ کدام از این روشهای رقت انگیز نمیتواند ناکارآمدی و فساد گستردهی درون حاکمیت را لاپوشانی و رفع و رجوع کند. هر چقدر که میخواهید برای پرچمی که یک موجود حقیر آتش زده گریهی نمایشی کنید، ولی هنوز آمار بیکاری و فقر و فحشا و اعتیاد بالاست و اینهاست که شما را در سراشیبی سقوط قرار داده است.
برای سرنگونی شما هیچ دشمنی بهتر از خودتان عمل نکرده است. هیچ کدام از آدم هایی که < رژیم > با هزینه کردن از جیب مردم به خیابان میآورد، در بزنگاه تاریخی پای رژیم نمیایستند. امروز < رژیم ملائی > از هر دورهای ضعیف تر است و ناکارآمدی و فساد گستردهای که نظام ولایی ایجاد کرده، آن را زمین خواهد زد. شاید این بار هم بجستی ملخک، اما شک نکن که آخر به شستی ملخک.
بخشی ازیک مقاله، از: radiozamaneh