در ایران امروز ، " دین " شده اسباب فریب و دزدی و ریا
________
مشکلات ساختاری در< رژیم آخوندی > ایران محصول بی‌تدبیری، بی‌برنامگی، ناکارآمدی و فساد گسترده کسانی است که زاینده این < رژیم > و زائیده آن هستند.


۱۰ آذر ۱۳۹۳

مبارزه اجتماعی با بدحجابی، محدود کردن پوشش زنان، طرح هایی برای ازدواج، روابط جنسی مشروع همانند صیغه و در سالهای اخیر طرح افزایش باروری و پیشگیری از کاهش جمعیت، طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده، طرح صیانت از حریم عفاف، محدود کردن سهمیه دختران در دانشگاه، تشویق زنان برای خانه داری و ادامه نقش های سنتی و در نهایت تصویب طرح حمایت از آمران امر به معروف و نهی از منکر، همگی موارد دخالت در خصوصی ترین امور زنان است

خشونت بر زنان فرای ملیت و نژاد موضوع جدیدی در دنیای امروز نیست. شاید همین امر آشنا، باعث شده است تا هر سال از ۲۵ نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان آغاز و تا ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق بشر ادامه داشته باشد.
گویی در این ۱۶ روز جامعه جهانی می خواهد تمامی خشونت هایی را که بر زنان در سرتاسر دنیا اعمال می شود را به یاد بیاورد. خشونت های فیزیکی، زبانی و یا روانی که زنان در اکثر نقاط جهان ممکن است در زندگی اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی خود تجربه کرده باشند.
در این میان ایران <اسلامی> نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه یکی از کشورهایی است که آمار بالایی در ارتباط با خشونت زنان دارد و خشونت اجتماعی در صدر دیگر خشونت هایی است که هر روزه بر زنان ایران اعمال می شود.
 برای نمونه می توان به اسیدپاشی در اصفهان و حمله با چاقو به زنان در جهرم اشاره کرد. اما جدای از اتفاقات اخیر، زنان ایرانی با چالش های اجتماعی متفاوتی دست به گریبان هستند و سوال اینجاست که دلیل این خشونت ها چیست؟
موجودی ضعیف، گناهکار و خطاکار نگاهی است که در طول تاریخ بر روی زن سایه افکنده است. یکی از استدلالهای کلاسیکی که در توضیح اعمال محدودیت و خشونت بر زنان عنوان شده بود وابستگی زن به مرد برای بقا و ادامه نسل است که در کتاب تاریخ زن ستیری نوشته جک هلند به آن اشاره شده است و نویسنده همین وابستگی را سرمنشاء آغاز محدودیت و کنترل زن در طول تاریخ عنوان کرده است.
اما از منظر دیگر میشل فوکو نظریه پرداز فرانسوی، از بدن به عنوان سوژه ای یاد کرده است که در طول تاریخ دست مایه کنترل و نظارت اجتماعی بوده و از آن به عنوان یکی از نمادهای محدود کردن و سرکوب جنسیت یاد می کند.
بدن، شی است که منجر به هویت فردی، جنسیتی و جنسی می شود اما با کنترل کردن بدن و سلب اختیار فرد، در برابر آنچه مختص به او محسوب می شود می توان یکی از اهرم های کنترل اجتماعی را اعمال کرد تا جایی که سرپیچی از قوانین، می تواند از او یک فرد خطا کار بسازد.
فوکو مکانیسم های نظارت بر بدن را با مراکز مذهبی، بیمارستان و دولت مرتبط می داند. برای نمونه شکنجه‌های بدنی مذهبی برای تطهیر و یا احساس گناه از لذت جنسی، شامل نظارت مذهبی هستند که در اکثر مذاهب نیز وجود دارند و ایران از این قاعده مستثنی نیست به طوری که این نظارت بر بدن را در تمامی ادوار در ایران می‌توان شاهد بود برای مثال کشف حجاب دوران رضا شاهی و یا حجاب اجباری <رژیم> اسلامی هر دو نوعی سیاست کنترل بر بدن زن را شامل می شدند.
 پس از انقلاب خشونت‌های اجتماعی بر زنان به شکل متفاوت تری نسبت به قبل بروز پیدا کرد و حتی رد پای آن را به راحتی می توان < تا بخواهی!>  در قوانین حکومتی نیز پیدا کرد.
مبارزه اجتماعی با بدحجابی، محدود کردن پوشش زنان، طرح هایی برای ازدواج، روابط جنسی مشروع همانند صیغه و در سالهای اخیر طرح افزایش باروری و پیشگیری از کاهش جمعیت، طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده، طرح صیانت از حریم عفاف، محدود کردن سهمیه دختران در دانشگاه، تشویق زنان برای خانه داری و ادامه نقش های سنتی و در نهایت تصویب طرح حمایت از آمران امر به معروف و نهی از منکر، همگی موارد دخالت در خصوصی ترین امور زنان است که می توان از آن به عنوان سرکوب جنسیتی که فوکو به آن اشاره کرده است یاد کرد.
اساس فرضیه سرکوب بر این است که قدرت به‌عنوان پدیده‌ای منفی و سرکوبگر باعث سرکوبی جنسیت می شود. بنابراین سخن گفتن به‌صورت صریح پیرامون جنسیت، به‌منزله نفی قدرت مستقر است. اما با اعمال چنین نظارت و مراقبتی، همچنان گفتگو و اندیشه پیرامون غریزه جنسی نه تنها حذف نمی شود بلکه افزایش چشمگیری پیدا می کند.
تجربیات اجتماعی در ایران <اسلامی> نیز تاییدی بر گفته فوکو است و این حقیقت را نشان می دهد که این اعمال قدرت ها و محدودیت های جنسیتی برای نسل جوان و زنان، طرح های موفقی در طی این سی و چند سال نبودند و نه تنها آن را کاهش نداده است بلکه به نوعی رشته را از دست آنان ربوده است و هراس از عدم کنترل بر بدن از سوی سیاست های دولت تا جایی پیش رفته است که یکی از استادان محافظه‌کار دانشگاه تهران، ابراهیم فیاض٬ وقوع "انقلاب جنسی" در ایران را هشدار داده است و به این نکته اشاره دارد که در صورت وقوع چنین انقلابی کلیه هنجار‌های جنسی اجتماعی نابود خواهد شد.