در ایران امروز ، " دین " شده اسباب فریب و دزدی و ریا
________
مشکلات ساختاری در< رژیم آخوندی > ایران محصول بی‌تدبیری، بی‌برنامگی، ناکارآمدی و فساد گسترده کسانی است که زاینده این < رژیم > و زائیده آن هستند.


۰۶ دی ۱۳۹۲

«دولت آمريكا متاسف است كه نمي تواند شاه را در خاك خود بپذيرد»

278 - سه‌شنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۴ 
برگي از تاريــخ معاصر ايران .
آخرين روزهاي پادشاهي در ايران
........« همين كه انتخاب شاپور بختيار به نخست وزيري اعلام شد - شاه بيش از پيش به رويداد هائي كه كشورش را به مخاطره انداخته بود بي اعتنائي نشان داده و از همه چيز كناره گرفت.
ملت اش كه قدر ناشناسي اش داشت (اورا) از ميان مي برد خواستار رفتن (او) شده بود !.... هم پيمانان خارجي او كه از بلند پروازي هايش در مورد ايران نگران بودند آشكارا او را متزلزل كرده بودند..... خسته و از پا افتاده بود - با اين حال پيش از آنكه همه چيز را رها كند آخرين كوشش خود را نيز پنهاني انجام ميداد - اما ( واشنگتن) كه خميني را برگزيده بود كوشش او را بي اثر كرد..
در هفته آخر د ر ايران براي محمدرضا شاه بسيار دشوار بود - تصميم داشت برود و مي پنداشت كه جز اين- چاره اي ديگر نيست ... ولي منظما به دفتر خود ميرفت - شرفيابي ها را مي پذيرفت و برنامه ها را اجراء ميكرد.
دختر بزرگش «فرحناز» نزد برادر خود به آمريكا رفت.... خانم ديبا مادر شهبانو دو فرزند كوچك تر (عليرضا و ليلا) را در رفتن به فرانسه همراهي كرد..... بقيه ي اعضاي خاندان يكسره رفته بودند .

 براي اطمينان بيشتر اجساد پدر و برادر شاه را كه در آرامگاهي در جنوب تهران (شهر ري) بود به جائي ديگر منتقل كردند.
دستور داد همه ي بايگاني هاي محرمانه و پرونده هاي پر اهميت دفتر مخصوص شاهنشاهي با هواپيما هاي ارتشي به خارج فرستاده شود - (اين پرونده ها اكنون بخشي از آنها در سوئيس و بخش ديگر در آمريكاست). اينها منبع بسيار ارزشمندي براي تاريخ نگاران است ... نظامي كه از انقلاب زاده شد حتي نكوشيد آنها را پس بگيرد ... بي ترديد پرونده هاي بسيار نگران كننده اي براي سران آن در ميان شان است .
شهبانو كه عامل اصلي برگزيدن (بختيار) به نخست وزيري بود همچنان افراد را مي پذيرفت و با آنان گرد همائي هاي كار بر گزار ميكرد ..... او در ميان اسباب زندگي - وسائل شخصي خود و خانواده - لباس ها و يادگاري ها و جواهرات شخصي و چند اثر هنري را بسته بندي كرد و به اروپا فرستاد .... شاه به كلي باين كارها بي اعتناء بود و حتي به سختي پاسخ ميداد كدام يك از وسائل شخصي خود را مي خواهد..... او از همان زمان در دور دست ها بسر ميبرد....

تقريبا ديگر غذا نمي خورد و هنگامي كه وادارش ميكردند بخورد - در تنهائي باين كار مي پرداخت.... بيرون از دفترش و هنگام انجام وظيفه در سكوتي شگفت انگيز فرو ميرفت ..
زوج سلطنتي گرچه نمي توانستند رفتن خود را از وطن كه واشينگتن اعلام كرده بود پنهان كنند اما تاريخ اش را پنهان نگه داشته بودند...


آخرين روزها - هوشنگ نهاوندي